گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 

1- میزان در هر کس حال فعلی او است.

(صحیفه امام، ج21، ص 452)
2- میزان حال فعلی اشخاص است با غمض عین از بعض لغزشهایی که در رژیم سابق داشته‌اند، مگر آن که با قرائن صحیح معلوم شود که فعلاً نیز کار شکن و مفسدند. (صحیفه امام، ج17، ص 139)
3- میزان در گزینش، حال فعلی افراد است، مگر آن که از گروهکها و مفسدین باشند، یا حال فعلی آنها مفسده جویی و اخلالگری باشد.
(صحیفه امام، ج17، ص 220)
4- باید توجه داشته باشید که اینها که آمدند و مطلبی را گفتند مُچِشان را بگیرید که این آقایی که تو می‌گویی فلان است، دلیلت چه است؟
(صحیفه امام ، ج13، ص 538)
5- بعضی از فلاسفه می‌گویند که کسی که بی دلیل یک مطلبی را قبول بکند از فطرت انسانی خارج شده است. و صحیح است.
(صحیفه امام، ج13، ص 539)
6- این از مسائل مهمی است که در درجه اوّل اهمیت واقع شده است که اشخاص که اداره می‌کنند یک جایی را، از اوّل ارزیابی بشود که این اشخاص چه کاره بوده‌اند. (صحیفه امام، ج13، ص 475)
7- اگر یک کسی افکارش قبلاً منحرف بوده، حالا بیاید به شما ادعا بکند که خیر، من برگشته‌ام، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله نویس کنیم.
(صحیفه امام، ج13، ص 475)
8- نمی‌توانیم ساده‌دلی به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقدّرات خودتان را دست این هم بدهید.
(صحیفه امام، ج13، ص 477)
9- این یکی از وظایف انجمنهاست که باید توجه داشته باشند این اشخاصی که در این انجمنها وارد می‌شوند چه جور اشخاصی هستند؛ سوابقشان را، لواحقشان را، خانواده‌شان را، باید بررسی بکنید و آن وقت فرد را بپذیرید.
(صحیفه امام، ج14، ص 243)
10. گاهی اشخاص سالم را بر می‌دارند، به جای اشخاص، ناسالم می‌گذارند. آن کسی که این کار را می‌کند اگر در اشتباه است، خوب، از این به بعد این اشتباه نکند؛ درست چشمهایش را باز کند.
(صحیفه امام، ج7، ص 382)
11. سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدّم ندارند.
(صحیفه امام ، ج12، ص 149)
12- از اوّل، بشر مبتلای به همین بود که اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اوّلی که بشر تمدن پیدا کرد، به خیال خودش، اسلحه‌ها در دست ناصالحها بوده و همه‌ی مشکلات بشر همین معناست.
(صحیفه امام، ج3، ص 297)
13- قلم باید دست اشخاص صالح باشد. (صحیفه امام، ج3، ص 305).
14- ما الآن گرفتار یک مشت اشخاص مختلف السلیقه و مختلف العقیده‌ای که همه در این معنا که نخواهند این مملکت به سرو سامان برسد شریک‌اند.
(صحیفه امام، ج10، ص 408)
15- ما باید این ملت را حفظ کنیم. ما باید این جوانان را حفظ کنیم. ما باید دست این جوانها را از تباهیها بکشیم؛ و قدرتمند کنیم. ما انسان رزمنده می‌خواهیم. ما جوانهای حماسه جو می‌خواهیم.
(صحیفه امام، ج9، ص 345)
16- اشخاص فاسد باید حتماً به دادگاه سپرده بشوند، درهر جا باشند و هر مقامی، آنها باید به دادگاه سپرده بشوند.
(صحیفه امام، ج13، ص 44)
17- معیار در اعمال نهادها قانون اساسی است و تخلف از آن برای هیچ کس چه متصدیان امور کشوری و لشکری و چه اشخاص عادی جایز نیست و متخلف به مردم معرفی می‌شود و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد.
(صحیفه امام، ج14، ص 201)
18- من متأسفم ازاین اشخاص که دعوی ملیت می‌کنند و با اغراض ملت مخالفت می‌کنند. (صحیفه امام، ج6، ص 362).
19- در هیچ پیروزی به مقدار خارج از متعارف که مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالی پیدا نکنیم و درهیچ شکستی سرشکستگی نداریم.
(صحیفه امام، ج19، ص 203)
20- اگر شما خودتان را یافتید که هر کاری می‌خواهید بکنید برای خدا می‌خواهید بکنید، حکومت الله در شما و در قوای شما سلطه دارد. شما همه چیزتان، تمام اعضا و قوایتان فرمانبردار حکم خداست.
(صحیفه امام، ج12، ص 353)
21- توجه کنید ببیند که در این خدمت، اخلاص دارید برای خدا، برای خدا خدمت می‌کنید، برای احکام خدا خدمت می‌کنید، برای جمهوری اسلام خدمت می‌کنید یا این که نه، مقصدتان چیزهای دیگری است و این بهانه است.
22- صورت عمل میزان نیست، آن چیزی که میزان است انگیزه عمل است، معنای عمل است.
(صحیفه امام، ج18، ص 209)
23- فقط میزان را تقوا، میزان را از خدا ترسیدن، تقوای واقعی، تقوای سیاسی، تقواهای مادّی، تقواهای معنوی، میزان را این طور قرار داد.
(صحیفه امام، ج1، ص 378)
24- میزان اطاعت خدا و تقواست. وقتی این طور باشد، خوب، همه ما برادر هستیم.
(صحیفه امام، ج10، ص 33)
25- اصل برابری انسانها و این که تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست؛ بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم می‌زند و امتیازات پوچ و بی محتوا را در جامعه حاکم می‌سازد باید مبارزه کرد.
(صحیفه امام، ج5، ص 388)
26- هر اجتماعی که بر اساس اسلام و قوانین اسلام است، بر مسیر این ملت است. و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسایی که بر خلاف مسیر اسلام است، هر چه باشد خلاف این نهضت است.
(صحیفه امام، ج8، ص 55)
27- در اسلام قانون است، همه تابع قانون اند و قانون هم قانون خداست.
(صحیفه امام، ج9، ص 425)
28- آنچه میزان حکومت و مربوط به اجتماع و سیاست است؛ ارزشهای معنوی است.
(صحیفه امام، ج11، ص 1)
29- ما باید خودمان را امتحان کنیم به همین میزانی که خدا قرار داده، بفهمیم ولیّ ما خداست یا ولیّ ما طاغوت است؛ ما داریم خدمت به شیطان می‌کنیم یا خدمت به خدا می‌کنیم.
(صحیفه امام، ج12، ص 355)
30- ما نباید معیارها را معیارهای مادّی قرار بدهیم، و پیروزی و شکست را هم روی معیارهای طبیعی و مادّی مطالعه کنیم. ما معیارها را باید معیارهای الهی قرار بدهیم، و پیروزی و شکست [را] هم در همان میدان الهی تشخیص بدهیم.
(صحیفه امام، ج13، ص 288)
31- هر کس ا زهمه ظلمتها به واسطه تعلیم انبیا خارج شده است و به نور مطلق رسیده است این مؤمن است.
(صحیفه امام، ج13، ص 504)
32- بعد از این که یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند. (صحیفه امام، ج14، ص 377)
33- نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می‌کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد.
(صحیفه امام، ج14، ص 377)
34- نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی توانی قبول نداشته باشی. مردم رأی دادند به اینها.
(صحیفه امام،، ج14، ص 377)
35- مردمی که به قانون اساسی رأی دادند. منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند می‌شود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسی را قبول ندارم. من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو بر خلاف رأی شما باشد.
(صحیفه امام، ج14، ص 377)
36- برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشود.
(صحیفه امام، ج14، ص 418)
37- قانون برای تهذیب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان می‌آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می‌آید.
(صحیفه امام، ج14، ص 414)
38- شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقیب است.
(صحیفهه امام، ج14، ص 221)
39- اگر همه اشخاصی که در کشورمان هستند و همه گروههایی که در کشور هستند و همه نهادهایی که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد.
(صحیفه امام، ج14، ص414)
40- در اسلام قانون حکومت می‌کند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بکند.
(صحیفه امام، ج10، ص310)
41- اسلام منهای آخوند! معنایش این است که اسلام هیچ؛ منهای آخوند یعنی هیچ؛ مثل طب به استثنای طبیب!
(صحیفه امام، ج7، ص 377-376)
42- خود ملت میزان است.
(صحیفه امام، ج8، ص 173)
43- میزان توده‎‌های ملت است.
(صحیفه امام، ج17، ص 159)

44- آن که شما می‌خواهید میزان است. آن که خون داده باید حرفش را شنید؛ رأی او مُتَّبع است.

(صحیفه امام، ج6، ص 276)
45- آن قدری که اسلام از این اشخاص منحرف و غیرمهذب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیده اند، از هیچ چیز دیگر ندیده اند.
(صحیفه امام، ج15، ص 504)
46- این عالم مُلک، این عالم طبیعت یکی از مخلوقات خداست، و این عالم طبیعت هم جلوه‌ای از جلوه‌های خداست. تعلق به این عالم طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این می‌شود که انسان را مُنحط می‌کند.
(صحیفه امام،ج14، ص 11)
47- دین اسلام، دین ما را، از بین می‌برد این حب نفس؛ این حب جاه؛ این حب مسند، اینها دین را از بین می‌برد.
(صحیفه امام، ج2، ص 28)
48- همه خطاها از حبّ دنیاست، از حبّ شهرت است. این حبّ را از دل خودتان بیرون کنید، بمیرانید این حبّ را؛ زنده بشوید به زندگانی اسلام: زندگانی الهی.
(صحیفه ا مام، ج6، ص 284)
49- توجه داشته باشند همه کسانی که برای بشر خدمت می‌کنند، کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پستی هستند، که مقام آنها را مغرور نکند. مقام رفتنی است و انسان درحضور خدای تبارک و تعالی ماندنی است.
(صحیفه امام، ج12، ص 141)
50- تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است، از اوّلی که بشریت تحقق پیدا کرده است تا کنون و تا آخر، منشأش همین حبّ نفس است.
(صحیفه ا مام، ج16، ص 162)
51- خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا می‌شود، از خودخواهی پیدا می‌شود، از حبّ جاه، از حبّ قدرت، از حبّ مال، از امثال اینهاست.
(صحیفه امام، ج19، ص 250)
52- حق را اگر کسی برای حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را باید بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار کند. و باطل را اگر ازخودش هم صادر شده باشد باید مبغوض او باشد و اقرار کند.
(صحیفه امام، ج14، ص 149)
53- بعض افراد هستند که فکرشان فکر اسلامی نیست. یا اگر فکر اسلامی باشد، اسلام را درست نمی دانند چیست. اینها الآن در مسائلی اشکالتراشی می کنند.
(صحیفه امام، ج10، ص 220)
54- تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزند.
(صحیفه امام، ج12، ص 409)
55- ملت امروز یکپارچه در صحنه است و مراقب؛ مراقب توطئه‌ها؛ مراقب تبهکاریها.
(صحیفه امام، ج14، ص 483)
56- اگر بعض اشخاص منحرف آمدند بین شما و مطالبی گفتند که اسباب تفرقه می‌شود، آنها را به خودتان راه ندهید.
(صحیفه امام، ج6، ص389)
57- متوجه کید این اشخاص که می‌خواهند بین شما با اسمای مختلف ، با بهانه‌های مختلف تشتت بیندازند، توجه....داشته باشید که کید آنها را خنثی کنید.
(صحیفه امام، ج7، ص 70)

58- دستهای خائن از راه نفاق افکنی، خلل می‌خواهند وارد کنند بر نهضت ما.

(صحیفه امام، ج11، ص 363)
59- اگر انسان یک مسلمانی را برای خاطر هوای نفسش لگدمال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد.
(صحیفه امام، ج20، ص 127)
60- ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد و انسان می بیند که گاهی وقتها لسانها لسان نصیحت نیست، قلمها، قلمهای نصیحت نیست.
(صحیفه امام، ج2، ص 127)
61- امروز از دوستها می‌ترسم که این دوستهای بی توجه به عمق مسائل، بی توجه به موقعیتی که الآن ما در آن واقع هستیم، کاری بکنند که مکتب ما در دنیا مکتب فاسد قلمداد شود؛ مکتب عقب افتاده قلمداد شود.
(صحیفه امام، ج8، ص480)
62- توجه بکیند عمق مسائل را.
(صحیفه امام، ج9، ص 228)
63- رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
(صحیفه امام، ج14، ص 73)
64- مبارزه، با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلاب و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند.
(صحیفه امام، ج21، ص 86)
منبع مقاله :
گردآوری: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،(1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول